دوستی عجیب یک مرد روستایی با تمساح غول پیکر
به گزارش وبلاگ لاوان، خیلی ها می گویند پرندگان، گربه ها و سگ ها میان حیوانات خانگی برترین گزینه ها هستند و این حیوانات خیلی زود با انسان دوست می شوند و ارتباط برقرارکردن با آنها راحت است.
به گزارش وبلاگ لاوان، اما در این بین افرادی هستند که دوستی با حیوانات درنده خو و وحشی را به حیوانات خانگی معمول ترجیح می دهند. کوین ریچاردسون را که یادتان هست؛ همان مردی که در منطقه ژوهانسبورگ واقع در آفریقای جنوبی با شیرهای درنده رابطه ای محبت آمیز داشت یا آرنولد پوآنتر که در جنوب استرالیا با کوسه ای دوست شده بود و هروقت که به ماهیگری می رفت کوسه متوجه می شد و سریعا نزد او می آمد؛ حالا یک نفر دیگر هم در کاستاریکا واقع در آمریکای مرکزی پیدا شده که با یک تمساح تیزدندان دست و پنجه نرم می نماید.
روزهای اول چیتو می ترسید که به تمساح نزدیک گردد اما وقتی مطمئن شد که پوچو کاری با او ندارد حالا با یکدیگردوستان صمیمی شده اند
دوستی چیتو، مرد کاستاریکایی با پوچو تمساح 444 کیلویی از 20 سال پیش شروع شد. یک روز که چیتو در حال گذر از رودخانه پاریزیما بود کروکودیلی را دید که کنار رودخانه بی حرکت مانده است. ابتدا چیتو ترسید که مبادا جانور به او حمله کند و همان جا سرجایش میخکوب شد اما خوب که دقت کرد متوجه شد گوشه چشم چپ حیوان در حال خونریزی است.
داستان از این قرار بود که چند روزی قبل از اینکه چیتو به آنجا برود، یکی از مزرعه دارها که گاودار بود و گله بزرگی هم داشت با اسلحه اش به تمساحی که در آن حوالی پرسه می زد شلیک کرد تا مبادا تمساح هوس شکار کند و به گله اش نزدیک گردد. البته تیر کشاورز خطا رفت و به گوشه چشم چپ تمساح اصابت کرد. حیوان بیچاره هم کنار رودخانه چند روزی بی حرکت و بی جان افتاده بود تا اینکه چیتو روزی که به کنار رودخانه رفت متوجه حیوان شد و وقتی نزدیک تر شد دلش به حال تمساح سوخت و تصمیم گرفت تا هر طورشده او را از مرگ نجات دهد.
هرچند خون زیادی از کروکودیل رفته و خیلی لاغر شده بود اما چیتو باز هم نمی توانست جانور را تکان دهد و برای همین خیلی سریع به خانه رفت و ماجرا را برای چند نفر از دوستانش تعریف کرد و همگی آنها با هم برگشتند و کروکودیل را سوار قایق کردند.
خلاصه، خبر اینکه چیتو یک تمساح زخمی را با خود به خانه آورده و در حال تیمار کردن اوست همه جا پیچید و افرادی که این خانواده را می شناختند با شنیدن این خبر برای تماشا مهمان ناخوانده راهی خانه چیتو شدند.
بدین ترتیب همه دست به دست هم دادند تا کروکودیل زخمی را از مرگ نجات دهند. چیتو نام این کروکودیل را پوچو گذاشت و هرروز به او غذا می داد و دامپزشک هم برایش آورد تا گلوله را از بدنش خارج کند. با تزریق چند آمپول به پوچو، جانور از مرگ حتمی نجات پیدا کرد و هرروز حالش بهتر از روز قبل می شد تا اینکه کاملا سالم و سرحال شد و روز جدایی از راه رسید.
چیتو باز هم با یاری دوستانش پوچو را که حالا دیگر یک تمساح سالم قوی هیکل شده بود به کنار رودخانه نزدیک خانه شان برد و او را در آب انداخت و خودش راهی خانه شد. هنوز چیتو چند قدمی از رودخانه دور نشده بود که متوجه صدایی از پشت سرش شد و وقتی برگشت در نهایت تعجب پوچو را دید که در حال تعقیب اوست. هر کاری کرد حریف پوچو نشد و کروکودیل دیگر او را ترک نکرد تاجایی که حتی شب ها هم کنار چیتو می خوابید.
روزهای اول چیتو می ترسید که مبادا خوی درنده حیوان بیدار گردد و به او حمله کند اما به هیچ عنوان این طور نبود و آن دو بعد از گذشت مدتی کاملا با یکدیگر دوست شدند تا اینکه چند سال پیش چیتو به دوستانش گفت می خواهد چیزی را به آنها نشان دهد که تا به حال ندیده اند و برای همین دوستانش را به کنار رودخانه برد. همه دوستان چیتو بی صبرانه منتظر بودند تا ببینند چیتو چه می خواهد به آنها نشان دهد.
چیتو در برابر چشمان متحیر تماشاچی ها صورتش را به صورت پوچو می چسباند و عجیب تر اینکه تمساح هیچ کاری بادوستش ندارد
در برابر چهره های حیرت زده و چشمان گشاد و دهان هایی که از تعجب باز مانده بود چیتو به کروکودیل نزدیک شد و صورتش را به صورت او چسباند و تمساح هم از این کار راضی به نظر می رسید و بدین ترتیب چیتو به مرد تمساحی مشهور شد و نام وآوازه اش همه جا پیچید.
از آن روز به بعد چیتو به این فکر افتاد که باید همراه دوست صمیمی اش پوچو برنامه ای ترتیب دهد؛ برنامه ای که گردشگران زیادی را به ساراپیکی، شهر استوایی آنها سرازیر کند. بدین ترتیب افرادی که داستان دوستی تمساح و این مرد را شنیده اند به محل سکونت چیتو سفر می نمایند تا با پرداخت پول کمی نمایش های هیجان انگیز، مجذوب کننده و تماشای مرد تمساحی را در داخل و خارج آب از نزدیک مشاهده نمایند.
منبع: همشهری آنلاین