چیستی دنیا در بوطیقای نیما یوشیج
به گزارش وبلاگ لاوان، به گزارش خبرنگار خبرنگاران، در بخشی از مقدمه نویسنده اثر آمده است: ما چه بپذیریم نیما آغازگر بوده و چه بدانیم که او نقطه ای از نقاط مهم و کمالیِ روند رشد ادبیات فارسی است از زیر یک نکته نمی توانیم شانه خالی کنیم و آن نمود و تجلیِ تغییرات در کار و بار نیماست و این خود خبر از همان تحول بنیادین می دهد. اما آیا با آنالیز عروض و آرایه و چند و چون ادبی شعر نیما می توانیم خیالی راحت فراهم کنیم که دریافته ایم چگونه شعر ما در نیما چنین تحولِ به کمالی را تجربه نموده است؟ باور ما در این رساله این است که هیچ کدام از آنالیز های تا امروز، پیرامون آثار نیما نتوانسته است که نشان دهد بر اساس چه تغییرات فکری و فلسفی ای نیما پیروز به ایجاد چنین تحولات بنیادینی شده است. حرف ما این نیست که به جز آنالیز ادبی هیچ گونه آنالیز دیگری درباره آثار نیما وجود ندارد، بلکه نقطۀ بحث اینجاست که بیشتر این آنالیز ها در حوزۀ ادبی هستند و آن هایی هم که پا را فراتر گذاشته اند در حوزه های سیاسی و اجتماعی ورود نموده اند. به عبارت دیگر، آنچه تا به امروز دربارۀ تحوّل بزرگ شعر فارسی بیان و منتشر شده است بیش از آنکه نظر به تغییرات بنیادین در اساس فکری این تحول داشته باشند به تحولات صوری ماجرا نظر داشته اند.
نگارنده معتقد نیست، این نیما بود که به تنهایی توانست نظام کهن شعر فارسی را از اریکه تسلط پایین بکشد و بوطیقای تازه ای را بنیان نهد، بلکه نیما چهره یک روند تحول بود. نقطه عطف و به عبارتی دیگر تمام نماینده این روند تحول بود. تمام نماینده نیز نه به معنای سرانجام دهنده تحول که به معنای آن کسی که طرح نهایی تحول را، روشن، بر پیشخوان چشم ها و فکر ها نهاد. در آنالیز این روند و تحول بیشتر تغییرات در شکل صوری شعر آنالیز شده و گزارش هایی که نظر به تحوّلات نظام های فکری داشته باشند، نادر است. بیشینه کتاب ها و رسالات در این باب با گزاره های کلی و مشابهی آغاز می شوند.
گزاره هایی چون نمونه هایی که از اخوان ثالث ذکر شد، اما هیچ کدام گزارشی از این نظام فکر و زیست تازه به دست نمی دهند، از اینکه این نظام فکر و زیست، این ساحت بزرگ که دنیا شاعر است، پیش از این چگونه بوده و اکنون چگونه است؟ قصد این گزارش آنالیز این ساحت است. ساحتِ بزرگِ تازه فارسی؛ این دنیا تازه ای که در جغرافیای ما رخ نشان می دهد و در زبان فارسی مرزه ای تازه و وسیع تری تعریف می کند. دنیای که در آن دیگر قوالب کهن شعری توان بیان تمام کنج ها و گوشه های زندگی و فکر انسان ایرانی را ندارد و باید جامه دیگری به تن شعر ـ این کهن ترین ابزار و رسانه فکر و گفت فارسی ـ برید و دوخت، جامه ای که با این دنیا تازه هم خوان و هم خان و هم خون باشد. می خواهیم تفاوت ها و تمایزهای دنیای را که به حماسه عرصه و ضرورت می داد، دنیای که به غزل و مثـنوی و رباعی و مخمّس و مسمّط میدان می داد با دنیای که در آن تقارنات و ریتم های کهن در یک ساحت شکسته شده است، در بوطیقای نیما آنالیز کنیم.
اما چرا گفته شد تقارنات و ریتم ها در یک ساحت شکسته شد و نه در تمام ساحت ها؟ این را می گردد در رفتار نیما با وزن عروضی شعر دید. نیما تکرار دوریِ ارکان عروضی را شکست، اما کماکان رکن ها را حفظ کرد؛ پایی در گذشته و دستی به سوی آینده. اما آن دنیاِ به عرصه آمده چگونه دنیای بود که به فکر و زبان فارسی چنین امکانی داد؟ برای شناخت این دنیا نوآمده پیش از هر چیز ضروری است خود دنیا را بشناسیم. دنیا چیست؟ به چه معناست؟ تطوراتش را بجوییم و پی بگیریم تا برسیم به نیما تا ببینیم نیما از دنیا چه تصوری دارد؟ اما این به تنهایی با مداقّه در معناهای نظری لفظِ دنیا و تصورات پیرامونش به دست آمدنی نیست برای اینکار می گردد تمهیداتی اندیشید و تحدیداتی به کار بست.
همان طور که از خود دنیا می آغازیم، ناگزیریم طبیعت، این نزدیک ترین مفهوم بزرگ به آن را هم پی بگیریم. جزیی تر که ببینیم، مفاهیم ریزتری به عرصه می آیند که جغرافیای دنیا نیمایی را محصور می نمایند. از این قرار، می پرسیم متون نیما طبیعت را در ساحت سخن و شرح چطور می گویند؟ و چطور دوباره برمی سازند در ساحت دنیا متن؟ دنیا در آن ساحت شرح و سخن چه حضور و نسبتی دارد؟ و در ساحت دوباره برساخته شدن چه شکل و شمایلی از بودن را به خود می گیرد؟ در دنیای که نیما در بوطیقای خویش عرضه می دارد شبکه نسبت های میان انسان با انسان، انسان با طبیعت و انسان با مصنوعات چگونه است؟ این آنالیز زمینه ای فراهم می نماید برای راه یافتن به آن افق فکری که در گستره اش بوطیقایی نو زاده شده است.
دنیا در بوطیقای نیما چیست و چه اوصافی دارد؟ دنیای که نیما در بوطیقای خویش عرضه می نماید چه نسبت هایی با فکر دارد؟ دنیا نیما از چه جهاتی از درک معاصران و پیشینیانش از دنیا فاصله می گیرد؟ دنیای که نیما گزارش می دهد در چه تجربیاتی خود را آشکار می نماید؟ و انسان، حیوان، گیاه و اشیا و افعال و صفات این ها در دنیا نیما چه بروزها و جایگاهی دارند؟ پرسش های اصلی این کتاب هستند.
مولف در تمام فصول این کتاب با این پرسش ها روبه رو می گردد و هر بار با توجه به تطورات مفهومی نیما سعی می نماید پاسخی درخور برای آنها بیابد، پاسخی که از دل مطالعه متون نیما و منابع موجود و مرتبط با مسئله ما از دل روشی توصیفی ـ تحلیلی به دست آمده اند.
مخاطب در فصل اول، نخست با معانی لغوی دنیا و مترادفات آن در فرهنگ های فارسی و انگلیسی آشنا می گردد که معبر عبور حرف است. سپس چون به گفته مولف قراربود برای آنالیز چنین مفهومی در میان فیلسوفان آنالیز در سیری تاریخی انجام گردد، این آنالیز تاریخی به آنالیز مفهومی بدل شده تا از زیاده گویی پرهیز گردد. پس تمامی نظریات در چهار مفهوم کلان از دنیا آورده شده تا هم شمول بحث حفظ گردد و هم از سیر خطی و تاریخی رها شویم. مخاطب در فصل اول بعد از مواجهه با معانی فرهنگ نامه ای، نظریات فیلسوفان را در چهار دسته دنیا عینی، فکری، بین الاذهانی و درنهایت، زیست دنیا می خواند که دو دسته نخست فیلسوفان زیادی را در برمی گیرد. دو دسته دیگر اگرچه سابقه تاریخی کمی دارند و از جهاتی نیز هم پوشانند، اما در میان مفاهیم فلسفی حائز اهمیت قابل توجهی هستند.
در فصل بعدی اوصاف عام مفهوم دنیا در بوطیقای نیما کشف و آشکار می شوند و به عرصه بحث می آیند. در این بخش با ایده های اساسی نیما در باب دنیا آشنا می شویم و پی می بریم، دنیای که نیما درمی یابد و به آن توجه دارد، رخی مادی و عینی دارد و از هر چه فکری و غیر مادی است رویگردانی می نماید.
نیما برای روشن کردن چرایی نظریاتش از مفهوم مهمی چون تماشا استفاده می نماید و با این مفهوم است که ما را به تماشا دنیا واقع و خارج دعوت می نماید و در جاهایی کنایی ما را به تماشا دعوت می نماید، چراکه باور دارد ما دید خوب نداریم و نمی بینیم و به وسیله همین مفهوم است که آنچه می بیند را پیکر بندی می نماید. درنهایت، می بینیم که گسست های قابل توجهی در دنیا عینی و باورش به آن وجود دارد و با مفاهیمی چون نظم و هماهنگی می خواهد این گسست ها را رفع کند. هرچند که اثر ادبی افشاگر است و هر بار به شکلی ترک ها و گسست ها را فاش می سازد.
فصل بعدی که حجم زیادی از متن را هم به خود اختصاص داده دنیا به منزله طبیعت نام دارد. مخاطب در این فصل درمی یابد، دنیا شناسی نیما در ذیل و ظلِ مفهوم طبیعت امکان پذیر است؛اما خود مفهوم طبیعت، ثابت و روشن نیست. پس ناگزیر نخست چرایی وجود این ابهام در مفاهیم آنالیز می شوند و به پیروی از آنها معانی مختلف طبیعت و بروزهای گوناگون آن در سیر تاریخ خلاقه نیما به عرصه بحث می آید. از این قرار، چهار علت عمده برای چرایی مبهم شدن مفاهیم شرح داده می گردد و برای طبیعت هم چهار معنا و مفهوم ذکر می گردد که هرکدام در دوره ای از کار و بار نیما بر آثار و افکارش سایه انداخته است. از مهم ترین بخش های این فصل آنالیز طبیعت در معنای ناتورالیستی آن است که سبب روشن شدن بسیاری از آثار و افکارش می گردد. در ادامه، مفاهیمی چون چشم انداز، مکانیت و جایگاه آن در دنیا و نقش اشیا در بستر دریافت نیما از طبیعت به شرح درمی آیند.
فصل پایانی، دنیا انسانی را نزد نیما می کاود. در بخش نخست این فصل چهره انسان در نزد نیما آشکار می گردد؛ انسانی که می خواهد خود گردد و انسانی که خود شده است، دنیا عینی و منظم را دریافته و اکنون جایگاه خود و دیگران را می خواهد روشن کند. انسانی که دنیا را، طبیعت را، زمین را، اجتماع و اشیا را دریافته و اکنون خود را می نگرد و همزمان نگرای دیگر انسان هاست. این انسان خود را چگونه درمی یابد و دیگران را چطور؟
در این میان چگونگی حضور طبیعت در دنیا انسانی و مناسبات آنها را می خوانیم تا از دل این مناسبات به مفهوم دنیا زندگی در آثار و افکار نیما برسیم. دنیا زندگی ای به تقریب که با چهره نشان دادنش بیشینه کشمکش های فکری نیما را از بین می برد و با خود طمأنینه خاصی به دنیا او عطا می نماید. در اینجا بارقه هایی مهم و تازه در دنیا نیما دیده می شوند که همگی ناظر به آینده اند. گویی نیمایی که همواره رو به پیش رو داشته و گوشش از صدای آیندگان پر بوده، نمی خواهد با مرگش آینده را از دست بدهد. پس فضایی دیگر و مذهبی نو را پیش می گوید تا خود را با آثارش به آینده بیفکند. در این فصل می بینیم اگرچه وی بارها در تلاشش برای به چنگ آوردن عینیات و امور واقع یا دنیا عینی شکست خورده و هر بار به ناگزیر تغییری در عقایدش داده، اما هنوز با دنیا فکری سر جنگ و ناسازگاری دارد
انتشارات حکمت کلمه اخیرا کتاب سرنوشت تازه: دنیا در بوطیقای نیما یوشیج اثر فریاد ناصری را در 284 صفحه با بهای 220 هزار تومان منتشر نموده است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران